اون روی سگ من نوستالژیک

سلام ممنونم از همدردی و کامنتهاتون و امیدوارم شایسته این لطفتون باشم

راستش تصمیم گرفتم از مطالب بک اپ بگیرم و کلا حذفشون کنم و اما لاشه وبلاگ رو باقی بذارم، مثل این میمونه که آدم خونه و زندگی بذاره بره در خونه رو هم باز بذاره، اونم مطمئن باشه دیگه به این خونه برنمیگرده، بخاطر همین تصمیم جدی گرفتم مطالب رو از دسترس خارج کنم.

امشب رفتم دیدن مادرم ولی نتونستم بمونم برای عید، ایقدی حالم بد بود و قیافه ام داغون که مادر فقط اشک ریخت، و من یه بغضی راه گلمو بسته، نه میتونم حرف بزنم نه میتونم جواب کسی رو بدم این بغض لعنتی نمیذاره حرف بزنم،

موقع خداحافظی بغلم کرد ومحکم و گریه کرد، اون موقع اشکهای منم سرازیر شد، گفتم حالم بده نمیتونم بمونم وقتی بهتر شدم میام پیش میمونم و حلالم کن مادر. امیدوارم مامان منو حلال کنه و ببخش منو.

یه همسایه داریم بهش میگن مامان محمد یه پیرزن مهربون و خوش قلب من بارها شاهد رنج کشیدنش و ضربه خوردنش بودم هیچ وقت کسی رو نفرین نکرد، همیشه یه جوری با بغض گره خورده اش میگفت خدا خیرش بده، اونطوری که حس میکردم عرش خدا به لرزه در میاد وقتی مامان محمد اینو میگه از صد تا نفرین بدتره از هزار دعا بهتر.

وقتی ازش پرسیدم گفت خیر خدا گاهی عذاب گاهی هدایت آدمهاست گاهیم پاداش به هر حال خدای ما و اونا یکیه.

 منم نفرین نمیکنم با همین بغض و اشک و محکم  میگم خدایا خیرشون بده. همین 

نمیخوام این حال با خودم ببرم به سال جدید نمیدونم میتونم تا سال جدید و سالهای بعدش زنده بمونم؟نمیدونم

ولی میدونم دوباره پا میشم و دوباره ادامه میدم

اومدم عید رو بهتون تبریک بگم و از همتون بابت های این تلخ کامی های آخر سال معذرت خواهی کنم

برای همتون خیر ونیکی میخوام از خدا. گفتم شوکه نشید که وبلاگم رفت هوا.

یکم خودمو جمع وجور کنم وبلاگ جدیدمیزنم شایدم نه وبلاگی در کار نباشه دیگه و دلم نخواد برگردم ببنیم خدا چی میخواد برای من.

الهی سرتون نیاد اصلا چیزی که بر من گذشت و می گذره، براتون دعای خیر دارم و روزگار خوش، امیدوارم سال جدید سال شما باشه.

  • نوستالژیکول